به گزارش خبرنگار "مهر"، موضوع نسبت اخلاق و حيوانات مضموني فلسفي است كه بجد متأثر از اين واقعيت است كه تفكر عقل متعارف ميان اين دو حوزه تمايز قايل شده است. حيوانات در مرز موقعيت اخلاقي ما قرار دارند و بدين جهت بسياري آنها را موضوع احكام اخلاقي ما نمي دانند.
پاره اي افراد از اين نكته بحث مي كنند كه ما هنگامي كه از محل بد كارخانه صحبت مي كنيم برحقيم اما هنگامي كه از محل خواب بد گربه يا حيواني ديگر سخن مي گوييم بر حق نيستيم. چرا كه آنها بالاخره حيوانند و انسان به حساب نمي آيند.اين ديدگاههاي متفاوت بحثهاي زيادي را در عرصه اخلاقي به وجود آورده است.
دراين عرصه رويكردهاي گوناگوني وجود دارند كه پاره اي از آنها به نظريه هاي غيرمستقيم معروفند. اين نام برگرفته از اين موضوع است كه ديدگاههاي اخلاقي در باب انسان وجود دارند كه از آنها مي توان به صورت غيرمستقيم ديدگاههايي در باب اخلاق حيوانات را نتيجه گرفت. ديدگاههاي اخلاقي كانت و دكارت هم جزو اين گروه نظريه قلمداد مي شوند.
بر طبق نظريه هاي غيرمستقيم حيوانات شايسته بحث با محوريت اخلاق نيستند اما مي توان در باب آنها در ديگر حوزه ها جز اخلاق در مقايسه با انسان سخن گفت. انواع گوناگون نظريه هاي غيرمستقيم كه مورد بحث قرار گرفته اند مباحث كلامي ، نظريه هاي كانتي و نظريه هاي دكارتي و همچنين نظريه هاي غير واقع گرا هستند.
بر طبق نظريه هاي مربوط به جهان بيني و الهياتي، پاره اي از فلاسفه منكر اين نكته هستند كه حيوانات به صورت مستقيم در نظريه هاي فلسفي يا ديني مورد توجه قرار گيرند . يكي از اولين نظريه هاي از اين نوع نظر ارسطو است.
بر طبق نظريه ارسطو يك سلسله مراتبي از موجودات زيستي موجودند. سطوح متفاوت با قابليتهايي كه در سرشت موجودات هستند مشخص مي شوند. در حالي كه گياهان و حيوانات و موجودات انساني قادرند تغذيه كنند و رشد نمايند فقط حيوانات و موجودات انساني قادرند تجربه آگاهانه داشته باشند.
اين بدان معنا است كه گياهان از حيوانات و انسانها پست تر هستند و در نقش منع تغذيه براي حيوانات و انسانها عمل مي كنند. به همين ترتيب موجودات انساني بر حيوانات تفوق دارند چراكه موجودات انساني قابليت به كار بردن عقل و هدايت رفتارشان با عقل را دارا هستند. در حالي كه حيوانات از اين قابليت بي بهره اند و بايد صرفاً بر غريزه تمركز كنند. از اين نكته نتيجه مي شود كه نقش حيوانات هم اين است كه نيازهاي انساني را برآورده سازند. اين امر بر طبق نظر ارسطو طبيعي و موجه است.
پس از ارسطو فيلسوف مسيحي توماس آكويناس هم از اين بحث كرد كه از آنجا كه تنها موجوداتي را كه عقل دارند مي توان اعمالشان را سنجش كرد تنها اين موجودات هستند كه ما بايد آنها را براي خودشان و نه براي امر و كاري ديگر بخواهيم.
آكويناس باور داشت كه اگر موجودي نتواند اعمالش را كنترل و هدايت كند ديگران بايد براي وي اين كار را انجام دهند و اين نوع از موجودات صرفاً ابراز موجودات ديگر هستند. از اين ديدگاه موجودات ديگر ابزاري براي انسانهايي هستند كه اين انسانها از آنها استفاده مي برند و انسان نبايد آنها را براي خودشان بخواهد بلكه بايد براي خود بخواهد. آكويناس باور داشت كه ديدگاهش از آموزه الهي پيروي مي كند و تنها انسانها هستند كه مي توانند به هدف غايي عالم كه مدنظر خداست دست يازند.
بقيه اين ديدگاهها در توجيه كم كردن علايق حيوانات بر مبناي زنجيره غذايي عمل مي كنند. در اين سير تفكر اگر موجودي به صورت مداوم موجودي ديگر را تغذيه مي كند آنگاه موجود اول در زنجيره غذايي در مرتبه بالاتر قرار دارد. هر موجودي هم كه مرتبه بالاتري دارد در استفاده از موجودي كه در مرتبه پايين تري قرار دارد در اولويت قرار دارد. از اين جهت در اينجا نياز به تأمل اخلاقي در باب موجود نيست.
در زمينه اخلاق و از جمله اخلاق مربوط به حيوانات از بحثهاي مهم نظريه هايي است كه كانت فيلسوف مطرح آلماني ارائه كرده است. كانت نظامي اخلاقي را سامان داد كه بر طبق آن استقلال كيفيت ضروري براي موجودي است كه ما مي خواهيم اعمالش را مورد ارزيابي قرار دهيم. به نظر وي تنها موجودي مستحق ارزيابي اخلاقي است كه در شرايط گوناگون بتواند آزادي اراده داشته باشد و از موهبت پيروي از قواعد عقلي بهره مند باشد.
بخش مهمي از تصور موقعيت اخلاقي حيوانات به نظر كانت در بحث اراده آزاد نمود پيدا مي كند. در حالي كه هم حيوانات و هم انسانها تمايل به عمل دارند فقط انسانها هستند كه مي توانند در مقامي فراتر اعمال خويش را نظاره كنند و از درست و اشتباه بودن آن سخن بگويند. اين قابليت با اراده هاي ما آشكار مي شود. از آنجا كه حيوانات فاقد اين قابليت هستند و از فقدان اراده رنج مي برند موجوداتي خودآيين و خودعشيره قلمداد نمي گردند.
بر طبق نظر كانت تنها امري كه در اين عرصه واجد ارزش ذاتي است اراده خير است. از آنجا كه حيوانات هيچ اراده اي ندارند نمي توانند اراده نيك هم داشته باشند و از اين رو هيچ ارزش ذاتي را واجد نيستند. نظريه كانت فراتر از نظريه هاي ديني و جهانشول مي رود و اين امر با تكيه بر استدلالهاي فلسفي عام در باب سرشت اخلاق صورت مي پذيرد. كانت به جاي تأكيد صرف بر اينكه براي موجودات خودمختار و عاقل طبيعي است كه ديگر موجودات را مورد استفاده قرار دهند سعي مي كند استدلالي براي اين امر صورت دهد.
بدين جهت نظريه اي نظريه اي كانتي محسوب مي شود كه تبييني از كيفياتي كه موجود انساني دارد ارائه كند و تبيين كند كه حيوانات اين كيفيات را ندارند و از اين جهت آنها موضوع تأمل اخلاقي نمي توانند باشند. نظريه خود كانت بر ارزش خودآييني تأكيد مي كند و ديگر نظريه هاي كانتي بر كيفياتي كه موجودات عامل اخلاقي واجد هستند و مي توان آنها را عاملان آزاد و خودآگاه اخلاقي دانست تأكيد مي ورزد.
نظر شما